♦️دكتر ايرج حسابي در يكي از خاطراتش از پروفسور حسابي ميگويد:
يك روز از پدرم پرسيدم فرق بين عشق و ازدواج چيست؟
روز بعد او كتابي قديمي آورد و به من گفت اين براي توست. با تعجب گفتم: اما اين كتاب خيلي با ارزش است! تشكر كردم و در حالي كه خيلي ذوق داشتم تصميم گرفتم كتاب را جايي دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
چند روز بعد پدرم روزنامهاي را آورد، نگاهي به آن انداختم و بهنظرم جالب آمد كه پدرم گفت اين روزنامه مال تو نيست؛ براي شخص ديگريست و موقتاً ميتواني آن را داشته باشي. من هم با عجله شروع به خواندنش كردم كه مبادا فرصت را از دست بدهم.
در همين گير و دار پدرم لبخندي زد و گفت: حالا فهميدي فرق عشق و ازدواج چيست؟ در عشق ميكوشي تا تمام محبت و احساست را صرف شخصي كني كه شايد سهم تو نباشد اما ازدواج كتاب با ارزشي است كه به خيال اينكه هميشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهايش ميكني.
♦️دكتر ايرج حسابي در يكي از خاطراتش از پروفسور حسابي ميگويد:
يك روز از پدرم پرسيدم فرق بين عشق و ازدواج چيست؟
روز بعد او كتابي قديمي آورد و به من گفت اين براي توست. با تعجب گفتم: اما اين كتاب خيلي با ارزش است! تشكر كردم و در حالي كه خيلي ذوق داشتم تصميم گرفتم كتاب را جايي دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
چند روز بعد پدرم روزنامهاي را آورد، نگاهي به آن انداختم و بهنظرم جالب آمد كه پدرم گفت اين روزنامه مال تو نيست؛ براي شخص ديگريست و موقتاً ميتواني آن را داشته باشي. من هم با عجله شروع به خواندنش كردم كه مبادا فرصت را از دست بدهم.
در همين گير و دار پدرم لبخندي زد و گفت: حالا فهميدي فرق عشق و ازدواج چيست؟ در عشق ميكوشي تا تمام محبت و احساست را صرف شخصي كني كه شايد سهم تو نباشد اما ازدواج كتاب با ارزشي است كه به خيال اينكه هميشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهايش ميكني.